خاطرات| میخواهم رو در رو با دشمن بعثی بجنگم
به گزارش نوید شاهد خوزستان، شهید «غلامرضا یراحزاده» هشتم تيرماه 1304، در شهرستان دزفول به دنيا آمد. پدرش حسن، كشاورزی میکرد و مادرش هاجر نام داشت. در حد خواندن و نوشتن سواد آموخت. او نيز کشاورز بود. سرانجام در یکم خرداد ماه 1360 در غرب کرخه و شوش مورد اصابت گلولههای مزدوران بعثی قرار گرفت و به شهادت رسید.
متن خاطره شهید غلامرضا یراحزاده:
۳۱ شهریور ۵۹ که جنگندههای عراقی به پایگاه چهارم شکاری حمله کردند، به همراه دو نفر از رفقایش خودش را به مسجد جامع برای گرفتن اسلحه رساند.
در همان اوائل جنگ در مسجد حصیربافان ستاد بسیج و برنامه گشت و نگهبانی برای حفظ و حراست از جان و مال مردم راه انداخت. تعداد اسلحهها محدود بود و یکی از کسانی که همیشه اسلحه به دوش داشت، مَش غلامرضا بود، اصلا خسته نمی شد و همیشه گشت و نگهبانیاش به راه بود. اما همیشه می گفت: «اینطوری فایده نداره! من باید برم تو جبهه ها و خط های مقدم، برای امام، برای اسلام، رو در رو با این بعثی ها بجنگم!»
با اینکه نان آور خانوادهای چند نفره بود، اما بالاخره خودش را به جبهه رساند. در جبهه صالح مشطط و کرخه با هم بودیم. یک روز یک گروه فیلمبرداری آمده بودند توی منطقه. چشمشان که به مش غلامرضا افتاد، بلافاصله به طرفش آمدند. بین آن همه جوان، پیرمردی با محاسن و موی سفید، توی چشم بود.
از او خواستند تا جلوی دوربین بیاید و هدفش را از آمدن به جبهه بگوید و او پرسیدند:«با این سن و سال برای چی به جبهه آمدی؟!»
او دلیل آمدنش را فرمان امام خمینی(ره) عنوان کرد و سپس گفت: «به فرمان رهبرم و مولایم برای دفاع از اسلام و سرزمین اسلامی مان آمده ام ان شاء الله اسلام و رزمندگان اسلام پیروز هستند.»